آرسینآرسین، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

آرسین حبیبی شاهزاده مامان و باباش

۹۸/۹/۱۵

یاد گرفتی کله ملق میزنی البته امروز فقط وقتی داشتی با واتساپ با عمه سوده حرف میزدی جلو اون کله ملق زدی
20 آذر 1398

حرفها و کارهای جدید در آذرماه

ماشینم کو . ماشینم نیست . افتاد زمین . زمین خوردم . سرده . خنک . داغه . آرسین حبیبی . خاله سحر.درست شد . پیدا شد تا کسی عطسه میکنه میگی سرما خودی ***شعر دویدم دویدم رو میخونی به جای اینکه بگی دو تا خاتون رو دیدم میگی دوتا بسنی خریدم آخ نمکدون من ***همش راه میری با خودت میگی بخویم هاجیل(آجیل) بخویم . شیرینی بخویم پرکال(پرتقال) بخویم ***شعر جدید میدوم این سو میدوم آن سو میپرم پایین میپرم بالا(به اینجا که میرسی میپری بالا پایین ***یاسر میگیره فشارت میده میگی نتن یاسر نتن یاسر درد مییره(میگیره) دستتو میبری بالا میگی بالا بعد میگی بالاتر ***یاسر حالش بد بود بالا میاورد اومدی میگی یاسر بالاتر میاره* نمکدون من این بالا رو با با...
20 آذر 1398

98/9/13

وای که من قربون اون شکل ماهت برم امشب یدفعه هوس آناناس کردی میگی آناناس میخوام بخویم
20 آذر 1398

98/9/8

امشب تولد دایی علی هست اومدیم خونشون تو هم کلی تولد بازی میکنی آخه عاشق شمع فوت کردنی ...
20 آذر 1398

98/9/1

مامانی جونم شکل دایره رو یاد گرفتی دستتو گرد میکنی رو صورتت میگی این چیه دایره یا اینکه تو دفترت خیلی قشنگ شکل دایره میکشی . بعد میگی صندلی بکشم یا اینکه دوست داری با خونه سازی شکل صندلی درست کنی همش میگی مامان بیا بشین . صندلی ...
20 آذر 1398

کلمات و کارهای جدید تو آبان ماه

عمه سوده روز 19 آبان رفت انگلیس از اون موقع میگی سوده عفت میگی سوده نیست دیگه سراغش رو هم نمیگیری تازه فقط دیگه تو واتساپ میگی زنگ بزنیم سوده عمو جان . داد میزنی میگی دست نزن . موقع خواب میگی شب ببر مامان(شب بخیر)  . میگی مامان شیرینی میخوام . بستنی بخی(بخر) . بستنی علوسک. مامان بیا . نتن یاسر قرار بود دایی علی بیاد خونمون همش میگی علی میاد علی میاد
20 آذر 1398

98/8/23

مامان خوشگلم تو پارک افتادی دستت زخم شد دستت رو جلو سینت نگه میداری خودتو برامون لوس میکنی داری شیطنت میکنی تا میگیم آخی دستت چی شده سریع دوباره دستت رو میزاری رو سینت قربون تو بشم ...
20 آذر 1398